پارت هجده

زمان ارسال : ۲۳۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 22 دقیقه

حالش رو به راه نبود و دستانش به شدت می‌لرزید. رنگ صورتش لحظه به لحظه قرمزتر میشد . نگاهم پر شد از نگرانی، نگاه هومن اما پر از تفریح بود.
- حرص نخور کوچولو میرسیم بهم.
صورتم از کلام پر تهدیدش درهم رفت و دستم را بند بازویش کردم و سمت خودم کشیدمش:
- راست میگه . من خودم شاهد کثافت‌کاریات بودم. اگه هوس یکی دیگه از اون مشتایی که با کسریِ خدابیامرز نثارت کردیمو نکردی ،بزن به چاک. در ضمن

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    خدا کنه در طی این رفت وآمد ها تیام وآلا به یه نتیجه خوبی برسن وچقدر ذوق زده می شم که این طور طولانی می نویسی ،ممنونم یسنا جان

    ۸ ماه پیش
  • ریحانه عابدی (یسنا) | نویسنده رمان

    ممنون از نظرت عزیزم

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.